رهام جونرهام جون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

نیمه پیدا شده ام

سال نو...بهترین سال من خواهد شد...سال 93

1393/1/7 0:45
نویسنده : مارجانیکا
231 بازدید
اشتراک گذاری

غزل غزل ترانه تو، ترانه ی بهار تو

چمن چمن بهار تو، بهار ماندگار تو

مسافر رهایی ام، بشیر روشنایی ام!

همان که داشت عمرها ، مرا در انتظار تو

نگاه بی قرار را به هر غبار بسته من

سوار تاخته برون از آخرین غبار ،تو

نشسته ای و بسته ای به خاک این زمین، مرا

بهانه های ماندنم تویی در این دیار، تو!


به دست های کوچکت، سپرده سرنوشت من

بچرخ تا بچرخم ای مدیر، تو، مدار، تو

 

"حسین منزوی"

 

بهار این آغاز زیبا...با تو زیبا تر است رهامم!

 

پسرکم این روزهای من پر از توست...

اول و دوم فروردین دیدن مامان و بابا ها رفتیم...مامان و بابا خودم به رهام جون هم عیدی دادن!

خیلی برام جالب بود...تازه خاله ماریلا هم برای  عیدی پسرم 2تا لباس خوشگل خریده...

 

رهامم این روزها خیلی بهت فکر میکنم یعنی هفته دیگه این موقع تو بغلمی...؟

تصور میکنم لحظه ای که با چشمای معصومت نگاهم میکنی ...

عزیزم با فکر کردن به تو تمام غصه های زندگیم فراموشم میشه...دیگه هیچی جز تو برام مهم نیست...

خدا کمکمون میکنه میدونم...من با تمام وجودم برای زندگیت تلاش میکنم ...خودم برات همه کار میکنم پسرم...مطمئن باش مادرت خیلی قوی هستش ...مثل کوه محکم پشتت ایستاده...آخه تو تمام زندگیشی!

بودنت باعث میشه من کس دیگه ای باشم...پس من و تو و طبیعت این روزا یه تولد اساسی داریم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)