19 روز گذشت
رهام نازم باورم نمیشه 19 روز از به دنیا اومدنت گذشته...چقدر این روزهاخوبه
سه روز مادی جون رفته بود خونشون نمیدونی به من و تو و بابا امیر چه گذشت..
شبا نمیخوابیدی و همش بغل من بودی کلا سه شب نخوابیدم...حتی نتونستم غذا بخورم...بودن مادی جون کنارمون یه نعمته واقعا نمیدونم تنهایی باید چیکار کنم...
راستی بند نافت خیلی راحت توی چهار روزگیت افتاد
تا امروز 3 بار حمامت کردیم
از عکس های اولین حمامت در 7 روزگی
فدای اون چشمات که انقدر با دقت نگاه میکنی ...برات خیلی عجیب بود ...
پسرم خیلی لاغر بودی من میترسیدم بهت دست بزنم مادی جون شستت
شش روزگیت رفتیم دکتر خانوم دکتر گفت خیلی کوچولویی و با لباس 2700گرم بودی و باید تا 16 روزگیت روزی 30 گرم اضافه بشی.
26 فروردین که 16 روزت بود رفتیم دکتر و تو با لباس 3500 گرم شده بودی و ما هم خیلی خوشحال شدیم و خدارو شکر کردیم.
اولین بار که توی کرییرت خوابیدی ...فدای قیافه مظلومت...
الان داری گریه میکنی و شیر میخوای ...خیلی حرفا برای گفتن دارم ولی وقت نمیشه...
فردا یه سری مهمون داریم و حسابی کار داریم...
پسرم خیلی دوستت دارم.آرامش وجودتو با هیچ چیزی عوض نمیکنم.